فرزند میرزابیک فرزند میرصدرالدین از حکمای طراز اول مکتب اصفهان است که افزون بر آن شهرت بسزایی در حکمت ریاضی و طبیعی، جفر و کیمیا و فنون تسخیر و عجائب دارد.
تولد و خاندان و تحصیلات؛ پدران و اجداد او از بزرگان سادات موسوی دارالمؤمنین استرآباد بوده، و جدّ وی میر صدرالدین که از صاحبان مُکنت آن دیار بوده، پس از به سلطنت رسیدن شاه عباس اول(966ق) به دربار او پیوست و سپس فرزندش میرزا بیک، پدر صاحب ترجمه نیز بدو پیوست و مورد تکریم شاه صفوی قرار گرفتند.
ابوالقاسم در سال970ق در روستای فندرسک، دهستانی از بخش رامیان- در دوازده فرسنگی گرگان کنونی از بخشهای استرآباد- دیده به جهان گشود. مقدمات تحصیل علوم را در همان منطقه فرا گرفت و جهت تکمیل آموزش خود در اصفهان به درس علّامه چلبی بیک تبریزی از شاگردان افضلالدین محمّد ترکه اصفهانی راه یافت و رفته رفته خود یکی از متفکّران آن عصر گردید.
وی در سال 1015ق به همراهی اوحدی دقّاقی بلیانی مؤلّف «عرفات العاشقین» عازم سفر به هندوستان گردید و مقرّب دستگاه میرزا جعفر آصفخان از شاعران و ادیبان فارسی مقیم آنجا گردید و اگر چه آصفخان اسباب بازگشت او را به ایران فراهم نمود، ولی میرفندرسکی به طور مکرّر میان سالهای 1021-1024ق به هند سفر کرد و سپس یکبار در سال1037ق و بار دیگر در 1046ق به آن دیار رفت و در طی این ایام سفرهای متعدّدی نیز به عراق داشت. گویند:« از وی پرسیدند دلیل مسافرت زیاد شما به هند چیست، در حالی که در ایران بسیار کرامت و احترام داشتهاید؟ در پاسخ گفته بود: دهلیز منزل رفیعالدین صدر نزد من طولانیتر از مسافت کشور هند است. یعنی برای من گذشتن از تمامی خاک هند خیلی راحتتر است تا گذر از درگاه خانههای بزرگان و علمای ایران».
و البته روش اکبر شاه مبتنی بر تصالح ادیان زمینههای بسیاری را در تعامل فکری بین ادیان بازنهاده بود، که حکیم فندرسکی از آن بهرة بسیاری برد و این دقیقاً بر خلاف حال دولت صفویان در آن دوران بود.
چند حکایت؛ 1. گویند علّامه محمّدتقی مجلسی فرزند خویش علّامه محمدباقر را در اوان شباب در ماه رمضان به محضر میرفندرسکی برد، جناب میر همان گونه که نشسته بود. کاسة آلو طلبید و آلویی در دهان گذاشت، آخوند ملا محمّدباقر متغیّر شد و به پدر اعتراض کرد و به بیرون رفت. میر بر آخوند ملا محمّدتقی گفت: من دیدم این اهل شریعت است و از او ترویجات کامله به ظهور میرسد، خواستم میل به طریقه ما مکند، آلو را در دهان نگاه داشتم و بعد بیرون آوردم.
2. میر فندرسکی خروسی داشت که برخی روزها با آن به معرکة جنگ خروس میرفت. روزی شاه عباس که جریان را شنیده بود، قصد کرد به اشارت منع وی کند، لذا روزی بدون مقدمه به میر گفت: « چه حکایتهای غریبی به گوش ما میرسد شنیدهام که بعضی از طلاب در سلک اوباش و اجامره حاضر و به مزخرفات ایشان ناظر هستند» میر بدون درنگ پاسخ داد:« گویی اشتباه به عرض حضرت اجل رسانیدهاند چرا که من همه روزه در کنار معرکه حاضر هستم و کسی از طلاب را در آن جا ندیدهام».
3. گویند روزی شیخ بهائی و میر فندرسکی در کنار باغی در حاشیه زایندهرود نشسته بودند، شیری از نزدیکی آنان گذشت، شیخ بهائی هراسان شد، ولی میرفندرسکی شیر را به نگاهی رام کرد و نزد خود خواند و به آرامی قلاده بر گردنش نهاد. این حکایت به گونههای مختلفی نقل شده است و دستمایة یک پرده نقاشی در بنای تاریخی کاخ هشت بهشت گردیده است.
شاگردان؛ در تراجم متقدم و متأخر شاگردان بسیاری را از وی برشمردهاند که برخی عبارتند از: آقا حسین خوانساری، محمّدباقر سبزواری، ملا محمّدکاظم طالقانی قزوینی، محمّدرفیع نائینی، میر سیّد عبدالرزاق کاشانی، میرزا ابوجعفر کافی قاینی، ملا حیدر خوانساری، ابوعیسی محمّد حکیم نیشابوری، سیّد احمد عزیزی درب امامی که به نزد وی و میرداماد الهیات شفا را خوانده است.
در برخی از تراجم متأخر ملا رجبعلی تبریزی و ملا صدرای شیرازی از شاگردان وی محسوب شدهاند که هیچ سند معتبر تاریخی دلالت بر این امر ندارد.
آثار؛ 1. اجازهنامه، اجازهای به ملّا حسنعلی تستری اصفهانی 2. برهان الابصار در چگونگی ابصار 3. «تخمیریه» در تبیین یکی از فنون کیمیا
4. «ترجمه شذور الذهب»5. «حاشیه بر تفسیر کتاب علل». 6. «رساله الحرکة»، 7. «رسالة زیبق»، رسالهای در چگونگی ساختن کبریت محمّر در علم کیمیا. 8. «صناعیه یا حقایق الصنایع».9. «عدم تشکیک در ذات» 10. «منظومه در کیمیا»
میر فندرسکی و کتاب جوک باشست؛ میر فندرسکی سه گزارش بر این کتاب دارد:
1. حواشی جوک، 2. منتخب جوک، 3. کشف اللغات جوک، این اثر به سودای توضیح واژگان سانسکریت متن اصلی فراهم آمده که در آن، رسم الخط واژههای سانسکریت به فارسی گزارش شده است.
اشعار؛ از حکیم فندرسکی تک بیتی و قطعات گوناگون بر جای مانده که صحّت انتساب برخی بدو، نیاز به پژوهشی بایسته دارد، ولی مشهورترین اثر شعری وی قصیده یائیه به اقتفای یائیه ناصرخسرو است که مطلع آن چنین است:
چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی/صورتی در زیر دارد آنچه در بالستی
این قصیده که به طور مسلّم حاصل دورة دوّم فکری میرفندرسکی است دربردارندة مضامین اشراقی به معنی عام است که در آن شاعر حملة توفندهای به مظاهر عقل اسلامی یعنی ابن سینا و فارابی نموده است:
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری/گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی
وفات؛ درگذشت این حکیم، پس از عمری تلاش، در حدود سن هشتاد سالگی است و بنا به دلالت سنگ مزارش در سال1050ق و بنابر ماده تاریخ پایان رساله صناعیه، در 1049ق وفات یافته است.
تا شد ز جهان خسرو فوج دانش/شد بحر جهان تهی ز موج دانش
تاریخ وفاتش ز خرد جستم، گفت/صد حیف از آفتاب اوج دانش
مزار وی در فضایی باز در تخت فولاد اصفهان، و با فاصلهای زیاد در شمال غربی تکیة بابارکنالدین قرار دارد که اکنون خود به «تکیه میر فندرسکی» شهرت دارد، بر مزار او بر کتیبهای به خط ثلث برجسته مورّخ1050ق آمده است:« بسم الله الرحمن الرحیم الا انّ اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون، هذا مرقد قدوة الاولیاء و زبدة الاوصیاء، معتضد الاصفیا، معتمد العرفاء، قائد السالکین و العاشقین، هادی الموحّدین المتألهین، السایر فی فضاء(کذا) الجبروتیة، والطائر فی هواء(کذا) اللاهوتیّة، عارف عوالم الألوهیّة، مالک ممالک الملکوتیّة، قطب الذین الا خوف علیهم و لا هم یحزنون مرکز دائرة، بل احیاء عند ربهم یرزقون اعلم علماء المتبحرین، افضل الفضلاء المتفرّدین، جامع المعقول و المنقول مجمع الفروع و الأصول، سیّاح بوادی الإیقان، سیّاح بحار العرفان، الفانی فی الله و الباقی بالله، سیّد سادات العظام، سند اسناد الفخام السید ابوالقاسم الفندرسکی، قدس سره الزکی، و کان وفاته الف و خمسین من هجرة النبوی1050». از همان اول سنگی بسیار بزرگ بر پیکر او نهادند، زیرا گفتهاند: «میر فندرسکی در علم حکمت و تسیر و جفر و کیمیا و خوارق عادات ید طولایی داشت، گویند تمام بدنش اکسیر بود، هر فلزی که مماس بدنش میشد طلا میگردید، قبرش در تخت فولاد است، شاه عباس ماضی گرد قبرش سرب گداخته انباشته تا احدی نقب نزند، استخوانش بیرون نبرد».
مشروح زندگی نامه
فرزند میرزابیک فرزند میرصدرالدین از حکمای طراز اول مکتب اصفهان است که افزون بر آن شهرت بسزایی در حکمت ریاضی و طبیعی، جفر و کیمیا و فنون تسخیر و عجائب دارد.
تولد و خاندان و تحصیلات؛ پدران و اجداد او از بزرگان سادات موسوی دارالمؤمنین استرآباد بوده، و جدّ وی میر صدرالدین که از صاحبان مُکنت آن دیار بوده، پس از به سلطنت رسیدن شاه عباس اول(966ق) به دربار او پیوست و سپس فرزندش میرزا بیک، پدر صاحب ترجمه نیز بدو پیوست و مورد تکریم شاه صفوی قرار گرفتند.
ابوالقاسم در سال970ق در روستای فندرسک، دهستانی از بخش رامیان- در دوازده فرسنگی گرگان کنونی از بخشهای استرآباد- دیده به جهان گشود. مقدمات تحصیل علوم را در همان منطقه فرا گرفت و جهت تکمیل آموزش خود در اصفهان به درس علّامه چلبی بیک تبریزی از شاگردان افضلالدین محمّد ترکه اصفهانی راه یافت و رفته رفته خود یکی از متفکّران آن عصر گردید.
وی در سال 1015ق به همراهی اوحدی دقّاقی بلیانی مؤلّف «عرفات العاشقین» عازم سفر به هندوستان گردید و مقرّب دستگاه میرزا جعفر آصفخان از شاعران و ادیبان فارسی مقیم آنجا گردید و اگر چه آصفخان اسباب بازگشت او را به ایران فراهم نمود، ولی میرفندرسکی به طور مکرّر میان سالهای 1021-1024ق به هند سفر کرد و سپس یکبار در سال1037ق و بار دیگر در 1046ق به آن دیار رفت و در طی این ایام سفرهای متعدّدی نیز به عراق داشت. گویند:« از وی پرسیدند دلیل مسافرت زیاد شما به هند چیست، در حالی که در ایران بسیار کرامت و احترام داشتهاید؟ در پاسخ گفته بود: دهلیز منزل رفیعالدین صدر نزد من طولانیتر از مسافت کشور هند است. یعنی برای من گذشتن از تمامی خاک هند خیلی راحتتر است تا گذر از درگاه خانههای بزرگان و علمای ایران».
و البته روش اکبر شاه مبتنی بر تصالح ادیان زمینههای بسیاری را در تعامل فکری بین ادیان بازنهاده بود، که حکیم فندرسکی از آن بهرة بسیاری برد و این دقیقاً بر خلاف حال دولت صفویان در آن دوران بود.
چند حکایت؛ 1. گویند علّامه محمّدتقی مجلسی فرزند خویش علّامه محمدباقر را در اوان شباب در ماه رمضان به محضر میرفندرسکی برد، جناب میر همان گونه که نشسته بود. کاسة آلو طلبید و آلویی در دهان گذاشت، آخوند ملا محمّدباقر متغیّر شد و به پدر اعتراض کرد و به بیرون رفت. میر بر آخوند ملا محمّدتقی گفت: من دیدم این اهل شریعت است و از او ترویجات کامله به ظهور میرسد، خواستم میل به طریقه ما مکند، آلو را در دهان نگاه داشتم و بعد بیرون آوردم.
2. میر فندرسکی خروسی داشت که برخی روزها با آن به معرکة جنگ خروس میرفت. روزی شاه عباس که جریان را شنیده بود، قصد کرد به اشارت منع وی کند، لذا روزی بدون مقدمه به میر گفت: « چه حکایتهای غریبی به گوش ما میرسد شنیدهام که بعضی از طلاب در سلک اوباش و اجامره حاضر و به مزخرفات ایشان ناظر هستند» میر بدون درنگ پاسخ داد:« گویی اشتباه به عرض حضرت اجل رسانیدهاند چرا که من همه روزه در کنار معرکه حاضر هستم و کسی از طلاب را در آن جا ندیدهام».
3. گویند روزی شیخ بهائی و میر فندرسکی در کنار باغی در حاشیه زایندهرود نشسته بودند، شیری از نزدیکی آنان گذشت، شیخ بهائی هراسان شد، ولی میرفندرسکی شیر را به نگاهی رام کرد و نزد خود خواند و به آرامی قلاده بر گردنش نهاد. این حکایت به گونههای مختلفی نقل شده است و دستمایة یک پرده نقاشی در بنای تاریخی کاخ هشت بهشت گردیده است.
شاگردان؛ در تراجم متقدم و متأخر شاگردان بسیاری را از وی برشمردهاند که برخی عبارتند از: آقا حسین خوانساری، محمّدباقر سبزواری، ملا محمّدکاظم طالقانی قزوینی، محمّدرفیع نائینی، میر سیّد عبدالرزاق کاشانی، میرزا ابوجعفر کافی قاینی، ملا حیدر خوانساری، ابوعیسی محمّد حکیم نیشابوری، سیّد احمد عزیزی درب امامی که به نزد وی و میرداماد الهیات شفا را خوانده است.
در برخی از تراجم متأخر ملا رجبعلی تبریزی و ملا صدرای شیرازی از شاگردان وی محسوب شدهاند که هیچ سند معتبر تاریخی دلالت بر این امر ندارد.
آثار؛ 1. اجازهنامه، اجازهای به ملّا حسنعلی تستری اصفهانی 2. برهان الابصار در چگونگی ابصار 3. «تخمیریه» در تبیین یکی از فنون کیمیا
4. «ترجمه شذور الذهب»5. «حاشیه بر تفسیر کتاب علل». 6. «رساله الحرکة»، 7. «رسالة زیبق»، رسالهای در چگونگی ساختن کبریت محمّر در علم کیمیا. 8. «صناعیه یا حقایق الصنایع».9. «عدم تشکیک در ذات» 10. «منظومه در کیمیا»
میر فندرسکی و کتاب جوک باشست؛ میر فندرسکی سه گزارش بر این کتاب دارد:
1. حواشی جوک، 2. منتخب جوک، 3. کشف اللغات جوک، این اثر به سودای توضیح واژگان سانسکریت متن اصلی فراهم آمده که در آن، رسم الخط واژههای سانسکریت به فارسی گزارش شده است.
اشعار؛ از حکیم فندرسکی تک بیتی و قطعات گوناگون بر جای مانده که صحّت انتساب برخی بدو، نیاز به پژوهشی بایسته دارد، ولی مشهورترین اثر شعری وی قصیده یائیه به اقتفای یائیه ناصرخسرو است که مطلع آن چنین است:
چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی/صورتی در زیر دارد آنچه در بالستی
این قصیده که به طور مسلّم حاصل دورة دوّم فکری میرفندرسکی است دربردارندة مضامین اشراقی به معنی عام است که در آن شاعر حملة توفندهای به مظاهر عقل اسلامی یعنی ابن سینا و فارابی نموده است:
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری/گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی
وفات؛ درگذشت این حکیم، پس از عمری تلاش، در حدود سن هشتاد سالگی است و بنا به دلالت سنگ مزارش در سال1050ق و بنابر ماده تاریخ پایان رساله صناعیه، در 1049ق وفات یافته است.
تا شد ز جهان خسرو فوج دانش/شد بحر جهان تهی ز موج دانش
تاریخ وفاتش ز خرد جستم، گفت/صد حیف از آفتاب اوج دانش
مزار وی در فضایی باز در تخت فولاد اصفهان، و با فاصلهای زیاد در شمال غربی تکیة بابارکنالدین قرار دارد که اکنون خود به «تکیه میر فندرسکی» شهرت دارد، بر مزار او بر کتیبهای به خط ثلث برجسته مورّخ1050ق آمده است:« بسم الله الرحمن الرحیم الا انّ اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون، هذا مرقد قدوة الاولیاء و زبدة الاوصیاء، معتضد الاصفیا، معتمد العرفاء، قائد السالکین و العاشقین، هادی الموحّدین المتألهین، السایر فی فضاء(کذا) الجبروتیة، والطائر فی هواء(کذا) اللاهوتیّة، عارف عوالم الألوهیّة، مالک ممالک الملکوتیّة، قطب الذین الا خوف علیهم و لا هم یحزنون مرکز دائرة، بل احیاء عند ربهم یرزقون اعلم علماء المتبحرین، افضل الفضلاء المتفرّدین، جامع المعقول و المنقول مجمع الفروع و الأصول، سیّاح بوادی الإیقان، سیّاح بحار العرفان، الفانی فی الله و الباقی بالله، سیّد سادات العظام، سند اسناد الفخام السید ابوالقاسم الفندرسکی، قدس سره الزکی، و کان وفاته الف و خمسین من هجرة النبوی1050». از همان اول سنگی بسیار بزرگ بر پیکر او نهادند، زیرا گفتهاند: «میر فندرسکی در علم حکمت و تسیر و جفر و کیمیا و خوارق عادات ید طولایی داشت، گویند تمام بدنش اکسیر بود، هر فلزی که مماس بدنش میشد طلا میگردید، قبرش در تخت فولاد است، شاه عباس ماضی گرد قبرش سرب گداخته انباشته تا احدی نقب نزند، استخوانش بیرون نبرد».