جناب حجةالاسلام والمسلمین سیّد عبدالحسین روضاتی به نقل از پدر بزرگوار خود عالم فاضل کامل مرحوم آقا میرزا حبیب الله روضاتیمیگوید: در زمان رضاخان که روحانیت در مضیقه شدید قرار داشت، استاندار به دنبال من فرستاد و پیشنهاد قبول دفتر اسناد رسمی را به من داد. من با این عذر که از قوانین مطلع نیستم از قبول آن خودداری کردم، اما فقر و مشکلات زندگی مرا در تنگنای شدیدی قرار داده بود.
شب جمعه در مراسم احیاء و دعای کمیل که در تکیة حاج آقا مجلس در تخت فولاد برگزار میشد، در وسط دعا به حضرت بقیةالله الاعظم - أرواحنا فداه - متوسل شدم. در آن وقت هرکسی با حضرت زمزمهای داشت. من نیز حضرت را مخاطب قرار دادم و عرض کردم: یا بقیةالله! شما که خبر از مشکلات ما دارید. آیا نوکر میخواهید یا نه؟ اگر نوکر میخواهید مواجبش را هم بدهید و اگر نمیخواهید راه کسب حلالی را نشان دهید که بتوانم امرار معاش کنم.
در این هنگام حضرت ولی عصر عجّلالله تعالی فرجه الشریف را در برابر خود دیدم که میفرمود: حبیبالله! نوکر میخواهیم و مواجبش را هم میدهیم. از آن تاریخ گشایشی در زندگی حاصل شد. جلسات دعای کمیل نیز در تخت فولاد برپا بود تا این که در اثر فشار حکومت تعطیل شد و به دعوت مردم حسین آباد به مسجد اعظم آنجا منتقل گردید و زمانی که رضاخان از کشور رفت و آزادی نسبی حاصل شد، جلسه دعای کمیل دوباره در تخت فولاد برگزار شد