آن عالم فاضل کامل، فرزند ملاعلی گزی به سال 1271ق در گز که آن زمان قریة بزرگی در منطقة برخوار محسوب می شد، متولد گردید. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش آغاز کرد و پس از آن برای فراگیری علوم مذهبی عازم اصفهان شد و در مدارس حوزه علمیة آن شهر تحصیلات مقدماتی و دانشهای حوزوی را فرا گرفت.
وی سپس راهی عتبات عالیات گردید و در حوزه نجف اشرف از علما و فقهای ناموری، مانند آیات عظام: سید ابوالحسن مدیسه ای، میرزامحمد حسین نایینی،آقا ضیاء عراقی و شیخ محمدحسین تهرانی بهرهمند شد، و بعد از اتفاقات شهریور 1320ش به ایران بازگشته و مدتها در زادگاه خود،شهر گز سکونت نمود.
اهتمام وی نسبت به امور معنوی ستودنی بود، بویژه نقل شده که برای اقامه نماز جماعت مغرب و عشا با پای پیاده از اصفهان راهی گز میشد و چنان تقیدی به رعایت حلال و حرام و اجتناب از محارم الهی از خود نشان میداد که اگر در مسیر، همشهریانش اصرار به سوار شدن بر مرکبشان می کردند، تا از متشرع بودن صاحب چهار پا مطمئن نمی گردید، سوار بر آن نمی شد.
در بسیاری مواقع، با حالت خضوع و خشوع مشغول ذکر حق تعالی بود و هدایایی که برخی دوستان از روی محبت و علاقه برای پیشکش به دربخانه اش میبردند، تا از محل کشت و کار و شریک داشتن یا نداشتن و خالی بودن از حق یتیم، صغیر و غیره اطمینان حاصل نمی کرد، از پذیرفتن آن خودداری می نمود. به گرمی از میهمان استقبال می کرد و با ساده ترین وسایل پذیرایی از میهمانان پذیرایی می کرد و اگر نزدیک به وقت طعام بود، برای صرف غذا دعوت میکرد. بر سر سفره او چیزی جز سادگی و محبت وجود نداشت. کنار دست بچه ها می نشست و برای موقعیت خویش در جامعه حدی معین نمی کرد، خود را خدمتگزار دین و مردم میدانست، منتظر سلام کسی نمی شد و بر اساس سنت نبوی (ص) پیش سلام بود، هیچ کس درشت خویی از او به یاد نداشت و نصایح او باعث هدایت و دگرگونی افراد میشد.
با آنکه عالیترین سطوح علمی حوزه را گذرانده و محضر استادان بزرگی را درک کرده بود ، برای بیان احکام و شرح روایات، ساده ترین روشها را انتخاب میکرد و چون خود جلوه ای از زندگی بی آلایش و ساده زیستی بود، این سلاست و روانی گفتار با سادگی کردار او درهم می آمیخت و معجونی را برای قلب و فکر و اندیشه دیگران حاصل می کرد.
سالهای نخستین که به اصفهان آمد، چهار شب اول هفته را در مدرسة نیم آورد که محل تدریس و فعالیتهای علمی اش بود، به سر میبرد و سه شب دیگر را به گز می رفت و در کنار خانواده بود و به امور شرعی و دینی محل نیز رسیدگی می نمود. پس از مدتی توانست با فروش یک قطعه ملک موروثی خود در اصفهان، در محلة شهشهان خانهای تهیه کند و تا حدودی از رنج و مشقت نجات یابد. البته، پس از انتقال خانواده به اصفهان برنامة کارش؛ یعنی رفت و آمد به گز برای ارشاد وتبلیغ همچنان ادامه داشت. در حقیقت، شیخ غلامرضا در طی 35 سال، در مقام خطابه و منبر و اقامة نماز جماعت، به ترویج شریعت پرداخت و در مدرسة نیم آورد به تحقیق و مباحثات علمی می پرداخت.
پس از تدریس، ظهرها امامت جماعت مدرسة نیم آورد را عهده دار بود که بجز طلاب، برخی از کسبه و بازاریها نیز در این جماعت شرکت میکردند
رفتار او در امر به معروف و نهی از منکر به گونهای بود که هم ابهت و سنگینی خود را حفظ میکرد و هم طرف مقابل را از خود شرمنده می نمود و نیز دیگران را نسبت به معروف و منکر آگاه میداد .
شیخ غلامرضا در چهارم شعبان المعظم 1396ق به رحمت ایزدی پیوست. مرگ او در پیسه سال خانه نشینی بر اثر کهولت و بیماری صورت گرفت و در صحن تکیه کازرونی به خاک سپرده شد .
از وی چهار فرزند پسر به نامهای رسول (علی)، مهدی، احمد و محمود بر جای ماند. فرزند ارشد او مرحوم حجت الاسلام رسول پناهنده از شاگردان آیات عظام : سید محمد رضا گلپایگانی (ره) و سید محمد محقّق داماد (ره) بود. وی مدتها امامت جمعه گز را عهده دار بود و در دوره های دوم و سوم مجلس شورای اسلامی از سوی مردم برخوار به عنوان نماینده برگزیده شد. پس از فوت در گلستان شهدای گز به خاک سپرده شد
مشروح زندگی نامه
آن عالم فاضل کامل، فرزند ملاعلی گزی به سال 1271ق در گز که آن زمان قریة بزرگی در منطقة برخوار محسوب می شد، متولد گردید. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش آغاز کرد و پس از آن برای فراگیری علوم مذهبی عازم اصفهان شد و در مدارس حوزه علمیة آن شهر تحصیلات مقدماتی و دانشهای حوزوی را فرا گرفت.
وی سپس راهی عتبات عالیات گردید و در حوزه نجف اشرف از علما و فقهای ناموری، مانند آیات عظام: سید ابوالحسن مدیسه ای، میرزامحمد حسین نایینی،آقا ضیاء عراقی و شیخ محمدحسین تهرانی بهرهمند شد، و بعد از اتفاقات شهریور 1320ش به ایران بازگشته و مدتها در زادگاه خود،شهر گز سکونت نمود.
اهتمام وی نسبت به امور معنوی ستودنی بود، بویژه نقل شده که برای اقامه نماز جماعت مغرب و عشا با پای پیاده از اصفهان راهی گز میشد و چنان تقیدی به رعایت حلال و حرام و اجتناب از محارم الهی از خود نشان میداد که اگر در مسیر، همشهریانش اصرار به سوار شدن بر مرکبشان می کردند، تا از متشرع بودن صاحب چهار پا مطمئن نمی گردید، سوار بر آن نمی شد.
در بسیاری مواقع، با حالت خضوع و خشوع مشغول ذکر حق تعالی بود و هدایایی که برخی دوستان از روی محبت و علاقه برای پیشکش به دربخانه اش میبردند، تا از محل کشت و کار و شریک داشتن یا نداشتن و خالی بودن از حق یتیم، صغیر و غیره اطمینان حاصل نمی کرد، از پذیرفتن آن خودداری می نمود. به گرمی از میهمان استقبال می کرد و با ساده ترین وسایل پذیرایی از میهمانان پذیرایی می کرد و اگر نزدیک به وقت طعام بود، برای صرف غذا دعوت میکرد. بر سر سفره او چیزی جز سادگی و محبت وجود نداشت. کنار دست بچه ها می نشست و برای موقعیت خویش در جامعه حدی معین نمی کرد، خود را خدمتگزار دین و مردم میدانست، منتظر سلام کسی نمی شد و بر اساس سنت نبوی (ص) پیش سلام بود، هیچ کس درشت خویی از او به یاد نداشت و نصایح او باعث هدایت و دگرگونی افراد میشد.
با آنکه عالیترین سطوح علمی حوزه را گذرانده و محضر استادان بزرگی را درک کرده بود ، برای بیان احکام و شرح روایات، ساده ترین روشها را انتخاب میکرد و چون خود جلوه ای از زندگی بی آلایش و ساده زیستی بود، این سلاست و روانی گفتار با سادگی کردار او درهم می آمیخت و معجونی را برای قلب و فکر و اندیشه دیگران حاصل می کرد.
سالهای نخستین که به اصفهان آمد، چهار شب اول هفته را در مدرسة نیم آورد که محل تدریس و فعالیتهای علمی اش بود، به سر میبرد و سه شب دیگر را به گز می رفت و در کنار خانواده بود و به امور شرعی و دینی محل نیز رسیدگی می نمود. پس از مدتی توانست با فروش یک قطعه ملک موروثی خود در اصفهان، در محلة شهشهان خانهای تهیه کند و تا حدودی از رنج و مشقت نجات یابد. البته، پس از انتقال خانواده به اصفهان برنامة کارش؛ یعنی رفت و آمد به گز برای ارشاد وتبلیغ همچنان ادامه داشت. در حقیقت، شیخ غلامرضا در طی 35 سال، در مقام خطابه و منبر و اقامة نماز جماعت، به ترویج شریعت پرداخت و در مدرسة نیم آورد به تحقیق و مباحثات علمی می پرداخت.
پس از تدریس، ظهرها امامت جماعت مدرسة نیم آورد را عهده دار بود که بجز طلاب، برخی از کسبه و بازاریها نیز در این جماعت شرکت میکردند
رفتار او در امر به معروف و نهی از منکر به گونهای بود که هم ابهت و سنگینی خود را حفظ میکرد و هم طرف مقابل را از خود شرمنده می نمود و نیز دیگران را نسبت به معروف و منکر آگاه میداد .
شیخ غلامرضا در چهارم شعبان المعظم 1396ق به رحمت ایزدی پیوست. مرگ او در پیسه سال خانه نشینی بر اثر کهولت و بیماری صورت گرفت و در صحن تکیه کازرونی به خاک سپرده شد .
از وی چهار فرزند پسر به نامهای رسول (علی)، مهدی، احمد و محمود بر جای ماند. فرزند ارشد او مرحوم حجت الاسلام رسول پناهنده از شاگردان آیات عظام : سید محمد رضا گلپایگانی (ره) و سید محمد محقّق داماد (ره) بود. وی مدتها امامت جمعه گز را عهده دار بود و در دوره های دوم و سوم مجلس شورای اسلامی از سوی مردم برخوار به عنوان نماینده برگزیده شد. پس از فوت در گلستان شهدای گز به خاک سپرده شد