شیخ نورالدین در سال 1282ش/1321ق در قریه اشن دیده به جهان گشود. مهدوی تولد وی را در نجف اشرف مینویسد. او که در خاندان علم و اجتهاد و بیت فضیلت و اخلاق به دنیا آمده بود، تحت تربیت و ارشاد پدر و مادر قرار گرفت و تحصیلات خود را نزد پدر دانشمندش آغاز نمود و همزمان از محضر علمای بزرگ اصفهان، از جمله حضرات آیات عظام: سیدمحمدباقر درچهای و شیخ محمدحکیم خراسانی استفاده نمود. استاد دیگر او، بویژه در سطوح و ادبیات ، علامه میرزاجلالالدین همایی بوده است.
حاج شیخ نورالدین اشنی پس از استفاده از محضر علمای اصفهان، راهی حوزه علمیه قم گردید و از محضر مؤسس نامی آن، فقیه اصولی نامدار حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی و نیز فقیه و محدث بزرگ، حاج سیدمحمدحجت کوه کمری و در تهران نیز همراه هم مباحثهای خود، حضرت امام خمینی (ره)، از محضر فقیه و عارف سالک، حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی بهره فراوان برد.
وی در زمان تحصیل در قم، موفق به اخذ اجازه اجتهاد از سوی آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری گردید.
از هم مباحثهایهای او در اصفهان آقاسیدحسن مدرس هاشمی، حاج شیخ مرتضی اردکانی، حاج شیخ عباسعلی ادیب را میتوان نام برد. همچنین در دروس قم با مرحوم سیدحسن مدرس هاشمی، و در درس عرفان شاه آبادی نیز با امام خمینی(ره) همدوره او بوده است. وی همچنین در حوزه علمیه قم، پنج سال هم حجرهای حضرت امام خمینی (ره) بوده است.
حاج شیخ نورالدین قودجانی با اینکه مقام علمی و ولایی داشت و تدریس نیز مینمود، به تبلیغ آیین مبین اسلام و سخنرانی در مجالس عمومی و خصوصی و حتی به کار وکالت نیز اشتغال داشت و سر دفتری اسناد رسمی در گلپایگان و اصفهان و سرپرستی سازمان جوانان اسلامی را نیز به عهده داشت. ایشان با توجه به تسلطش بر فقه، حکمت، حدیث، کلام و تفسیر و داشتن ذوق شاعرانه و عرفانی، منبرها و سخنرانیهای جذاب و گیرایی داشت و الحق عالمی جلیل و واعظی فصیح و شیرین بیان بود. ویژگی دیگر خطابه های ایشان، مخالفت صریح با ظلم و فساد رژیم شاهنشاهی بود که آشکارا با بیحجابی و بیعفتی و ستمها و بیدادهای آن روزگار مبارزه میکرد. به همین سبب، چندین بار از سوی اداره شهربانی وقت اصفهان، احضار شد.
استاد جواهری در مورد مجالس و منبرهای وی مینویسد: «از علمای جامع معقول و منقول که فقه و اصول و منظومه حکمت را تدریس میکرد، مدتها مدرس مدرسه صدر بود. در سی سال آخر عمرش منبر هم می رفت و بیان خوبی داشت و مردم از او دعوت می کردند که برای آنها سخنرانی کند. چند سال در ماه رمضان بعدازظهر در مسجد نو بازار اصفهان سخنرانی می کرد.»
همچنین وی از آن جایی که در فلسفه و تفکر جدید غربی نیز مطالعه و تحقیق کرده بود، مدتی سرپرستی سازمان جوانان اسلامی اصفهان را به عهده داشت و برای روشنفکران و متجدّدان، سخنرانی میکرد. از وی سلسله مقالاتی در روزنامه طوفان به یادگار مانده است
شیخ نورالدین در مدارس گوناگون حوزه علمیه اصفهان، همچون صدر بازار، چهارباغ، مسجد نو بازار و در دفتر وکالت و حتی منزل شخصی اش تدریس مینمود و متونی مانند فرائد، مکاسب، کفایه، منظومه، اسفار، تفسیر، قوانین و برخی متون کلامی و عرفانی را نیز به طلاب و فضلا درس میداد. وی مدتها از مدرسان برجسته مدرسه صدر بوده است.
از جمله شاگردان شیخ نورالدین اشنی، میتوان به حضرات و حجج اسلام: حاج شیخ حسین مظاهری، حاج شیخ احمد قمی نژاد و بانوانی، چون علویه زینتالسادات همایونی و مرحومه علویه عفت الزمان امین اشاره کرد.
از آثار و تألیفات وی میتوان به کتب و رسائل زیر اشاره کرد:
رساله فوز فیضی در بیان جبر و تفویض و امر بین الامرین، رساله اصول دین ساده و همراه با تمثیل و استنتاج در هر فصل، رساله امروز و فردا، رساله ای مشتمل بر موضوعات متنوع فقهی، کلامی، اخلاقی به فرزندان و نزدیکان ، رساله دانش بشر و نفس روح انسانی، رساله جهان دانش و حیات و زندگی، رساله در نکات و خاطرات، رساله نوروز یا روز نو. رسائل دیگر از مؤلف درموضوع تفسیر، حکمت و عرفان و مباحث مختلف به جای مانده است.
همچنین در لابه لای برخی از رسائل و یادداشتهای وی، اشعاری را با ذکر تاریخ آنها میتوان دید که از آن جمله ابیاتی است که در مدح حضرت امیرمؤمنان(ع) سروده است:
تراوش قریحه نورالدین قودجانی در نوزدهم رمضان 1393ق:
گر بگویم آفتابی یا علی گویند از آن روشنتر است/ور بگویم رهبری گویند فزون از رهبر است
گر که نزد عاقلان گویم دَهُم عقل است علی/جمله گویندم که بر کل عقول او سرور است
گر تو را هفت آسمان خوانم که آمد در نبی/هاتف از بالا همی گوید علی روشنگر است
گر بگویم آدمی باشد علی بی نقص و عیب/گویند اندر آدمی عیب است علی اخر فرشته است
آیتالله حاج شیخ نورالدین اشنی قودجانی که به ناراحتی قلبی مبتلا بود، سرانجام در روز 12 ذیقعده 1398ق / 23 مهر 1357ش دچار سکته قلبی شد و از همّ و غمّ دنیا آسوده گشت و پیکرش را پس از تشییع با شکوه در بقعه تکیه علامه ابوالمعالی کلباسی، جنب قبر پدر بزرگوارش دفن نمودند.
مشروح زندگی نامه
شیخ نورالدین در سال 1282ش/1321ق در قریه اشن دیده به جهان گشود. مهدوی تولد وی را در نجف اشرف مینویسد. او که در خاندان علم و اجتهاد و بیت فضیلت و اخلاق به دنیا آمده بود، تحت تربیت و ارشاد پدر و مادر قرار گرفت و تحصیلات خود را نزد پدر دانشمندش آغاز نمود و همزمان از محضر علمای بزرگ اصفهان، از جمله حضرات آیات عظام: سیدمحمدباقر درچهای و شیخ محمدحکیم خراسانی استفاده نمود. استاد دیگر او، بویژه در سطوح و ادبیات ، علامه میرزاجلالالدین همایی بوده است.
حاج شیخ نورالدین اشنی پس از استفاده از محضر علمای اصفهان، راهی حوزه علمیه قم گردید و از محضر مؤسس نامی آن، فقیه اصولی نامدار حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی و نیز فقیه و محدث بزرگ، حاج سیدمحمدحجت کوه کمری و در تهران نیز همراه هم مباحثهای خود، حضرت امام خمینی (ره)، از محضر فقیه و عارف سالک، حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی بهره فراوان برد.
وی در زمان تحصیل در قم، موفق به اخذ اجازه اجتهاد از سوی آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری گردید.
از هم مباحثهایهای او در اصفهان آقاسیدحسن مدرس هاشمی، حاج شیخ مرتضی اردکانی، حاج شیخ عباسعلی ادیب را میتوان نام برد. همچنین در دروس قم با مرحوم سیدحسن مدرس هاشمی، و در درس عرفان شاه آبادی نیز با امام خمینی(ره) همدوره او بوده است. وی همچنین در حوزه علمیه قم، پنج سال هم حجرهای حضرت امام خمینی (ره) بوده است.
حاج شیخ نورالدین قودجانی با اینکه مقام علمی و ولایی داشت و تدریس نیز مینمود، به تبلیغ آیین مبین اسلام و سخنرانی در مجالس عمومی و خصوصی و حتی به کار وکالت نیز اشتغال داشت و سر دفتری اسناد رسمی در گلپایگان و اصفهان و سرپرستی سازمان جوانان اسلامی را نیز به عهده داشت. ایشان با توجه به تسلطش بر فقه، حکمت، حدیث، کلام و تفسیر و داشتن ذوق شاعرانه و عرفانی، منبرها و سخنرانیهای جذاب و گیرایی داشت و الحق عالمی جلیل و واعظی فصیح و شیرین بیان بود. ویژگی دیگر خطابه های ایشان، مخالفت صریح با ظلم و فساد رژیم شاهنشاهی بود که آشکارا با بیحجابی و بیعفتی و ستمها و بیدادهای آن روزگار مبارزه میکرد. به همین سبب، چندین بار از سوی اداره شهربانی وقت اصفهان، احضار شد.
استاد جواهری در مورد مجالس و منبرهای وی مینویسد: «از علمای جامع معقول و منقول که فقه و اصول و منظومه حکمت را تدریس میکرد، مدتها مدرس مدرسه صدر بود. در سی سال آخر عمرش منبر هم می رفت و بیان خوبی داشت و مردم از او دعوت می کردند که برای آنها سخنرانی کند. چند سال در ماه رمضان بعدازظهر در مسجد نو بازار اصفهان سخنرانی می کرد.»
همچنین وی از آن جایی که در فلسفه و تفکر جدید غربی نیز مطالعه و تحقیق کرده بود، مدتی سرپرستی سازمان جوانان اسلامی اصفهان را به عهده داشت و برای روشنفکران و متجدّدان، سخنرانی میکرد. از وی سلسله مقالاتی در روزنامه طوفان به یادگار مانده است
شیخ نورالدین در مدارس گوناگون حوزه علمیه اصفهان، همچون صدر بازار، چهارباغ، مسجد نو بازار و در دفتر وکالت و حتی منزل شخصی اش تدریس مینمود و متونی مانند فرائد، مکاسب، کفایه، منظومه، اسفار، تفسیر، قوانین و برخی متون کلامی و عرفانی را نیز به طلاب و فضلا درس میداد. وی مدتها از مدرسان برجسته مدرسه صدر بوده است.
از جمله شاگردان شیخ نورالدین اشنی، میتوان به حضرات و حجج اسلام: حاج شیخ حسین مظاهری، حاج شیخ احمد قمی نژاد و بانوانی، چون علویه زینتالسادات همایونی و مرحومه علویه عفت الزمان امین اشاره کرد.
از آثار و تألیفات وی میتوان به کتب و رسائل زیر اشاره کرد:
رساله فوز فیضی در بیان جبر و تفویض و امر بین الامرین، رساله اصول دین ساده و همراه با تمثیل و استنتاج در هر فصل، رساله امروز و فردا، رساله ای مشتمل بر موضوعات متنوع فقهی، کلامی، اخلاقی به فرزندان و نزدیکان ، رساله دانش بشر و نفس روح انسانی، رساله جهان دانش و حیات و زندگی، رساله در نکات و خاطرات، رساله نوروز یا روز نو. رسائل دیگر از مؤلف درموضوع تفسیر، حکمت و عرفان و مباحث مختلف به جای مانده است.
همچنین در لابه لای برخی از رسائل و یادداشتهای وی، اشعاری را با ذکر تاریخ آنها میتوان دید که از آن جمله ابیاتی است که در مدح حضرت امیرمؤمنان(ع) سروده است:
تراوش قریحه نورالدین قودجانی در نوزدهم رمضان 1393ق:
گر بگویم آفتابی یا علی گویند از آن روشنتر است/ور بگویم رهبری گویند فزون از رهبر است
گر که نزد عاقلان گویم دَهُم عقل است علی/جمله گویندم که بر کل عقول او سرور است
گر تو را هفت آسمان خوانم که آمد در نبی/هاتف از بالا همی گوید علی روشنگر است
گر بگویم آدمی باشد علی بی نقص و عیب/گویند اندر آدمی عیب است علی اخر فرشته است
آیتالله حاج شیخ نورالدین اشنی قودجانی که به ناراحتی قلبی مبتلا بود، سرانجام در روز 12 ذیقعده 1398ق / 23 مهر 1357ش دچار سکته قلبی شد و از همّ و غمّ دنیا آسوده گشت و پیکرش را پس از تشییع با شکوه در بقعه تکیه علامه ابوالمعالی کلباسی، جنب قبر پدر بزرگوارش دفن نمودند.